انتظار، سهم چشماني است كه رو به آفتاب زيستهاند؛ سهم دستاني است كه شبگاهان، در وسعت نيايش، به جانب آسمان ريشه دوانيدهاند، سهم دل هايي كه چون كبوتران خونين بال، در بي نهايتيِ سرخ جاودانه تپيدهاند؛ گامهايي كه چون جنون گردباد، واژگون رقصيدهاند تا تنهايي خاك را با آسمان در ميان نهاده باشند.
منتظران، مجنون زادگان ليلاي وجودند؛ عاشقاني دل سوخته كه لب به زمزمهتر كردهاند و در دل، شور و شوق و اميد پروراندهاند و پاي افزاري از صبر و شكيب ستاندهاند تا خستگي راه، مجالشان ندهد كه به ((ماندن)) بينديشند كه بايد ((رفت)) تا به ((راه)) پيوست؛ چرا كه ((رفتن))، به راه ميپيوندد و ((ماندن))، به ركود.(1)
آري، حركت، رهاورد طبيعي انتظار است. آنان كه عظمت دروني خويش را يافتهاند، آنان كه ابراهيم گونه سرود (( إنّي ذاهب إلي ربّي سيهدين ))(2) را سر ميدهند، آنان كه يافتهاند حركت و تلاش به هدايت ميانجامد، و چه شيرين، جرعه جرعه از هدايتهاي مستمر حق بهرهمند ميشوند.
آنان، با تمام وجود، روي خود را به آسمان دوخته، نداي (( إنّي وجّهت وجهي للّذي فطر السماوات والأرض ))(3) را زمزمه ميكنند و اين گونه ظهور هاديِ امّت را به انتظار مينشينند.
اشاره: در نوشتار پيشين، چهار مورد از محورهاي مبحث انتظار (حقيقت، ضرورت، ابعاد، مباني انتظار) مورد باز كاوي قرار گرفت. در اين نوشتار، از زواياي ديگر، بايستهها و رهاورد و پايان انتظار را مورد بررسي قرار ميدهيم.
همان گونه كه ميدانيم، پس از درگذشت رسول خداصلي الله عليه وآله نزديك به دو قرن، از كتابت و تدوين احاديث رسول خداصلي الله عليه وآله به شدّت منع شد.
بدون شك، اساسيترين هدف اين سياست - كه رگههاي خفيف آن از عصر رسول خداصلي الله عليه وآله آغاز و در زمان خلافت ابوبكر تقويت شد و سرانجام در زمان خلافت عمر، به صورت قانون لازم الإجراء و فراگير در آمد و تا پايان دوران حاكميّت اُمويان ادامه يافت - اين بود كه مخالفان اهل بيت، بتوانند با اجراي اين سياست، آثار حقّانيّت اهل بيت رسول خداعليهم السلام و امامان دوازده گانه را كه در تعداد بيشماري از احاديث رسول خداصلي الله عليه وآله آمده بود، نابود سازند. آنان گمان ميكردند كه با تداوم اين سياست، صحابه - كه حاملان احاديث رسول خداصلي الله عليه وآله بودهاند - خواهند مرد و احاديث پيامبر نيز با آنان در ميان خاكها مدفون خواهد شد، امّا غافل از اين كه دين حق، صاحبي دارد و خداوند، اجازه نخواهد داد كه كساني بتوانند دين او و آثار حقّانيّت اهل بيت پيامبرصلي الله عليه وآله را نابود سازند. از اين رو، با وجود تلاش همه جانبه و كمنظير براي محو آثار حقّانيّت و فضايل اهل بيت، به خصوص فضايل و آثار حقّانيّت اميرالمؤمنينعليه السلام باز انبوهي از اين آثار، دور از چشم عوامل حكومت وقت، از زبان صحابه و اهل بيت رسول خداعليهم السلام به نسلهاي بعد انتقال يافت و سرانجام، در عصر تدوين حديث، تدوين شد و در آثار اوليّهي امّت اسلامي، ثبت و ضبط گرديد.
مخالفان اهل بيت عليهم السلام آن گاه كه فهميدند سياست منع تدوين حديث، آنان را به اهداف و خواستههايشان نرسانْد، سياست جعل و تحريف را در پيش گرفتند
1- امامت، مهمترين جايگاه بحثهاي كلامي
بحث و گفت و گو دربارهي خلافت و امامت، يكي از مهمترين و ديرينترين بحثها و گفت و گوهايي است كه در جهان اسلام، پس از رحلت پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله ميان مسلمانان مطرح شده است. اگرچه پيش از اين مسئله، دربارهي مسائل ديگري اختلاف نظر پيدا شد، امّا اختلاف در فلسفهي امامت و خلافت، داراي ويژگيهاي بي مانندي بود. عبدالكريم شهرستاني، پس از اشاره به پارهاي از اختلافات و مباحثههايي كه به هنگام رحلت
پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله و پس از آن، ميان مسلمانان رخ داد، ميگويد:
پنجمين اختلاف آنان - كه بزرگترين اختلاف ميان امّت اسلامي به شمار ميرود - اختلافشان دربارهي امامت بود؛ زيرا، دربارهي هيچ يك از قواعد ديني، در هيچ زماني، چنان نزاع و ستيزي كه دربارهي امامت در گرفته است، رخ نداده است.
وي، آن گاه به ماجرايي كه در سقيفهي بني ساعده اتّفاق افتاد، اشاره كرده، گفته است:
مهاجران و انصار، دربارهي امامت، اختلاف كردند. انصار گفتند: ((اميري از ما و اميري از شما، عهده دار امر خلافت و امامت گردد.)) و سعد بن عباده را - كه بزرگ و رهبر آنان بود - از طرف خود پيشنهاد كردند. در اين هنگام، ابوبكر و عمر، وارد سقيفه شدند. عمر كه از پيش، مطالبي را در نظر گرفته بود تا در آن جمع و دربارهي امامت ايراد كند، ميخواست سخن بگويد، ولي ابوبكر مانع شد و خود به سخنراني پرداخت و پس از حمد و ثناي خداوند، مطالبي را ايراد كرد.
عمر ميگويد: ((او، همان چيزهايي را گفت كه من در نظر داشتم بگويم. گويا، او، از غيب آگاه بود. پس از پايان يافتن سخنان ابوبكر و قبل از آن كه انصار مطلبي بگويند، من با ابوبكر بيعت كردم، و مردم نيز با او بيعت كردند و در نتيجه، آتش فتنه خاموش شد. جز اين كه بيعت با ابوبكر، كاري شتاب زده و دور از تدبير بود كه خداوند، مسلمانان را از شرّ آن حفظ كرد. پس اگر فردي ديگر، آن را تكرار كند، وي را بكشيد. پس، هرگاه فردي بدون مشورت با مسلمانان با فرد ديگري بيعت كند، آن دو، خود را به هلاكت افكندهاند، و قتلشان واجب است.)).
انسان، در هميشهي زمان و همهي جاي زمين، با دل خستگي و دل بستگي روبهرو بوده، خسته از ديروز و امروز و دل بسته به فردا و در انتظار منجي!
((نجات)) از مفاهيم زيبايي است كه ريشهاي عميق در تاريخي كهن دارد و انسانها، همواره، به اميد نجات و رهايي، در انتظار منجي بودهاند و آرزوي رؤيت طلوع خورشيد را داشتهاند. و در پرتو اين اميد، هميشه تيرگي ظلم و ستم تيره صفتان را به سخره گرفتهاند.
اين قلم بر آن است كه ((نجات)) را در بستر تفكّر اسلامي و مسيحي، به صورت تطبيقي مورد كاوش قرار دهد.
يكم - ضرورت مطالعات تطبيقي
مطالعات تطبيقي، ضرورت زندگي عصر ما است كه از تحوّل شگرف ارتباطات ناشي ميشود. در گذشته، با عدم توفيق انسان در عرصهي ارتباطات، اين مهم، چندان ضرورتي نداشت، امّا در عصر ارتباطات، هر فكر و اطّلاعي كه در گوشهاي از دهكدهي بزرگ جهاني طرح شود، لحظاتي بعد، تمام مردم جهان، امكان دستيابي به آن را دارند.
در آستانهي جهاني شدن، مطالعات تطبيقي در همهي زمينهها - بويژه در عرصهي دين و حوزهي عقايد - بسيار لازم است؛ چرا كه مقولهي فرهنگ و دين، نقش ممتازي را در روند جهاني شدن ايفا ميكند و در اين زمينه هم چون ساير زمينههاي ديگر، برگ برنده در دست كسي است كه بهترين و عقلانيترين سخن را عرضه كند؛ زيرا، انسان، به مقتضاي فطرت خود، از بهترين گفتارها استقبال ميكند.(1) اين نگاه تطبيقي هم ميتواند در حوزهي اصول اديان و هم در حوزهي آموزههاي آن صورت پذيرد.
يكي از آموزههاي مهم، حياتي و نقطهي مشترك همهي اديان كه از رهاورد تطبيق آن، دستاوردهاي عظيم فكري و كاربردي نصيب جوامع بشري خواهد شد، مسئلهي ((نجات و انتظار منجي)) و چگونگي نگرش به فرجام جهان و تاريخ است.
الحمدللّه ربّ العالمين، والصلاة والسلام علي خيرِ خَلقِه محمّد و آله الطيبين الطاهرين الهداة المهديين.
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم. ((وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِالذِّكْرِ أَنَّ الأرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ))(1)
براي من، مايهي افتخار و سرور است كه در اين مكتب و آموزشگاه، كه به صورت يك مركز تخصّصي و متعلّق به وليّ زمان، حجّت بن الحسن العسكري، عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف، است، دقايقي، مزاحمت و عرايضي را تقديم كنم.
از آن جا كه جلسهي امشب، جلسهي پاياني اين برنامه است، اين جانب، عرايضي را دربارهي حكومت صالحان در روي زمين كه به دستِ آن حضرت، صورت خواهد پذيرفت، تقديم ميكنم.
حتمي بودن حاكميّت صالحان
قرآن مجيد در سورهي انبيا، آيهي صد و پنج، چنين ميفرمايد:
((وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُور مِنْ بَعْدِالذِّكْر أنّ الأرْض يَرثُها عِبادي الصّالِحُون))؛ ما، در زبور، پس از تورات، نوشتيم كه صالحان، وارثان زمين خواهند بود [ و اين زمين پهناور كه قرنها، جولان گاه ستمگران و خونريزان بوده است، به دست مردان صالح و پاك دامن اداره خواهد شد. ].
قرآن، در اين مورد، از واژهي ((كتبنا)) بهره گرفته است و اين، بدين سبب است كه ((كتابت))، مايهي ثبات و استواري مكتوب است، و طبعاً، در آيه، كنايه از اين خواهد بود كه ارادهي قطعي خدا، بر وراثت صالحان تعلّق گرفته است، ارادهاي كه در آن، بداء، رخ نخواهد داد.
خوش بختانه، مضمون آيه، در زبور كنوني نيز موجود است و دست تحريف كنندگان، نتوانسته است اين حقيقت الهي را دگرگون سازد.
در اين جا، پرسشي مطرح است و آن، اين است كه ((آيا حكومت صالحان كه وحي الهي از آن گزارش ميدهد، يك خبر غيبي و تعبّدي است كه ما بايد به آن ايمان بياوريم يا اين كه علاوه بر اين، با محاسبات اجتماعي نيز همراه است؟)).
In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful
Say: He, Allah, is One
Allah is He on Whom all depend
He begets not, nor is He begotten
And none is like Him